هر کس از یاد خدا روگردان شود شیطانى را به سراغ او مىفرستیم، و همواره با او قرین خواهد بود"! (وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ).
آرى غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنیا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مىشود که شیطانى بر انسان مسلط گردد و همواره قرین او باشد، و رشتهاى در گردنش افکنده،" مىبرد هر جا که خاطرخواه او است"! بدیهى است جاى این ندارد که کسى تصور جبر از این آیه کند، چرا که این نتیجه اعمالى است که خود آنها انجام دادهاند، بارها گفتهایم اعمال انسان، مخصوصا غرق شدن در لذات دنیا و آلوده شدن به انواع گناهان، نخستین تاثیرش این است که پرده بر قلب و چشم و گوش انسان مىافتد، او را از خدا بیگانه مىکند، و شیاطین را بر او مسلط مىسازد، و تا آنجا ادامه مىیابد که گاهى راه بازگشت به روى او بسته مىشود، چرا که شیاطین و افکار شیطانى از هر سو او را احاطه مىکنند، و این نتیجه عمل خود انسان است هر چند نسبت آن به خداوند نیز به عنوان" سبب الاسباب" بودن صحیح مىباشد، این همان چیزى است که در آیات دیگر قرآن به عنوان" تزیین شیطان" (فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ) (نحل- 63) یا ولایت شیطان" (فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ) (نحل- 63) تعبیر شده است.
قابل توجه اینکه جمله" نقیض" با توجه به مفهوم لغوى آن هم دلالت بر استیلاء شیاطین دارد، و هم قرین بودن آنها، در عین حال جمله" هو له قرین" بعد از آن آمده تا این معنى را تاکید کند که شیاطین از اینگونه افراد هرگز جدا نمىشوند! تعبیر به" رحمان" اشاره لطیفى است به اینکه آنها چگونه از خدایى که رحمت عامش همگان را فراگرفته روىگردان مىشوند، و از یاد او غافل مىگردند؟.
آیا چنین کسانى جز این سرنوشتى مىتوانند داشته باشند که همنشین شیاطین، و محکوم فرمان آنها گردند.
بعضى از مفسران احتمال دادهاند که" شیاطین" در اینجا معنى وسیعى دارد که حتى شیاطین انس را شامل مىشود، و آن را اشاره به" رؤسا و سردمداران ضلالت" دانستهاند که مستولى و مسلط بر غافلان از یاد خدا مىشوند و با آنها قرین هستند، و این توسعه بعید نیست.
سپس به دو امر مهم که شیاطین در باره این غافلان انجام مىدهند اشاره کرده مىفرماید:" آنها این گروه را از راه خدا بازمىدارند" (وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ).
هر وقت اراده بازگشت کنند سنگى بر سر راه آنها مىافکنند و مانعى ایجاد مىکنند تا هرگز به صراط مستقیم بازنگردند.
و آن چنان طریق گمراهى را در نظر آنها زینت مىدهند که:" گمان مىکنند هدایت یافتگان حقیقى آنها هستند"! (وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ).
همانگونه که در آیه 38 سوره عنکبوت در باره" عاد" و" ثمود" مىخوانیم:
وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ:
" شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داد و آنها را از راه بازداشت در حالى که قبلا راه را پیدا کرده بودند".
خلاصه این وضع هم چنان ادامه پیدا مىکند انسان غافل و بیخبر در گمراهى خویش، و شیاطین در اضلال او تا هنگامى که پردهها کنار مىرود، و چشم حقیقت بین او باز مىشود،" زمانى که نزد ما حاضر مىشود مىبیند ولى و قرینش هم چنان با او است، همان کسى که عامل همه بدبختیهاى او بوده! فریاد مىزند و مىگوید:
اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود! چه بد قرین و همنشینى هستى تو"! (حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ).
همه عذابها یک طرف، و همنشینى با این قرین سوء یک طرف، همنشینى با شیطانى که هر وقت به قیافه نفرتانگیز او مىنگرد تمام خاطرههاى گمراهى و بدبختیش در نظرش مجسم مىگردد، کسى که زشتیها را در نظرش زیبا جلوه مىداد، و بیراهه را شاهراه، و گمراهى را هدایت، اى واى که او براى همیشهقرین و هم بند او است!.
آرى صحنه قیامت تجسمى است گسترده از صحنههاى این جهان و قرین و دوست و رهبر اینجا با آنجا یکى است، حتى به گفته بعضى از مفسران هر دو را با یک زنجیر مىبندند!.
ولى این آرزو هرگز به جایى نمىرسد، و میان آنها و شیاطین هرگز جدایى نمىافتد، لذا در آیه بعد مىافزاید:" هرگز این گفتگو و ندامت امروز به حال شما سودى ندارد، چرا که شما ظلم کردید، و در نتیجه همه در عذاب مشترکید" (وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ).
باید عذاب این همنشین سوء را با عذابهاى دیگر براى همیشه ببینید «1».
و به این ترتیب امید آنها را در مورد جدایى از شیاطین براى همیشه مبدل به یاس مىکند و چه طاقتفرساست تحمل این همنشینى؟
هر کس از یاد خدا روگردان شود شیطانى را به سراغ او مىفرستیم، و همواره با او قرین خواهد بود"! (وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ).
آرى غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنیا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مىشود که شیطانى بر انسان مسلط گردد و همواره قرین او باشد، و رشتهاى در گردنش افکنده،" مىبرد هر جا که خاطرخواه او است"! بدیهى است جاى این ندارد که کسى تصور جبر از این آیه کند، چرا که این نتیجه اعمالى است که خود آنها انجام دادهاند، بارها گفتهایم اعمال انسان، مخصوصا غرق شدن در لذات دنیا و آلوده شدن به انواع گناهان، نخستین تاثیرش این است که پرده بر قلب و چشم و گوش انسان مىافتد، او را از خدا بیگانه مىکند، و شیاطین را بر او مسلط مىسازد، و تا آنجا ادامه مىیابد که گاهى راه بازگشت به روى او بسته مىشود، چرا که شیاطین و افکار شیطانى از هر سو او را احاطه مىکنند، و این نتیجه عمل خود انسان است هر چند نسبت آن به خداوند نیز به عنوان" سبب الاسباب" بودن صحیح مىباشد، این همان چیزى است که در آیات دیگر قرآن به عنوان" تزیین شیطان" (فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ) (نحل- 63) یا ولایت شیطان" (فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ) (نحل- 63) تعبیر شده است.
قابل توجه اینکه جمله" نقیض" با توجه به مفهوم لغوى آن هم دلالت بر استیلاء شیاطین دارد، و هم قرین بودن آنها، در عین حال جمله" هو له قرین" بعد از آن آمده تا این معنى را تاکید کند که شیاطین از اینگونه افراد هرگز جدا نمىشوند! تعبیر به" رحمان" اشاره لطیفى است به اینکه آنها چگونه از خدایى که رحمت عامش همگان را فراگرفته روىگردان مىشوند، و از یاد او غافل مىگردند؟.
آیا چنین کسانى جز این سرنوشتى مىتوانند داشته باشند که همنشین شیاطین، و محکوم فرمان آنها گردند.
بعضى از مفسران احتمال دادهاند که" شیاطین" در اینجا معنى وسیعى دارد که حتى شیاطین انس را شامل مىشود، و آن را اشاره به" رؤسا و سردمداران ضلالت" دانستهاند که مستولى و مسلط بر غافلان از یاد خدا مىشوند و با آنها قرین هستند، و این توسعه بعید نیست.
سپس به دو امر مهم که شیاطین در باره این غافلان انجام مىدهند اشاره کرده مىفرماید:" آنها این گروه را از راه خدا بازمىدارند" (وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ).
هر وقت اراده بازگشت کنند سنگى بر سر راه آنها مىافکنند و مانعى ایجاد مىکنند تا هرگز به صراط مستقیم بازنگردند.
و آن چنان طریق گمراهى را در نظر آنها زینت مىدهند که:" گمان مىکنند هدایت یافتگان حقیقى آنها هستند"! (وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ).
همانگونه که در آیه 38 سوره عنکبوت در باره" عاد" و" ثمود" مىخوانیم:
وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ:
" شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داد و آنها را از راه بازداشت در حالى که قبلا راه را پیدا کرده بودند".
خلاصه این وضع هم چنان ادامه پیدا مىکند انسان غافل و بیخبر در گمراهى خویش، و شیاطین در اضلال او تا هنگامى که پردهها کنار مىرود، و چشم حقیقت بین او باز مىشود،" زمانى که نزد ما حاضر مىشود مىبیند ولى و قرینش هم چنان با او است، همان کسى که عامل همه بدبختیهاى او بوده! فریاد مىزند و مىگوید:
اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود! چه بد قرین و همنشینى هستى تو"! (حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ).
همه عذابها یک طرف، و همنشینى با این قرین سوء یک طرف، همنشینى با شیطانى که هر وقت به قیافه نفرتانگیز او مىنگرد تمام خاطرههاى گمراهى و بدبختیش در نظرش مجسم مىگردد، کسى که زشتیها را در نظرش زیبا جلوه مىداد، و بیراهه را شاهراه، و گمراهى را هدایت، اى واى که او براى همیشهقرین و هم بند او است!.
آرى صحنه قیامت تجسمى است گسترده از صحنههاى این جهان و قرین و دوست و رهبر اینجا با آنجا یکى است، حتى به گفته بعضى از مفسران هر دو را با یک زنجیر مىبندند!.
ولى این آرزو هرگز به جایى نمىرسد، و میان آنها و شیاطین هرگز جدایى نمىافتد، لذا در آیه بعد مىافزاید:" هرگز این گفتگو و ندامت امروز به حال شما سودى ندارد، چرا که شما ظلم کردید، و در نتیجه همه در عذاب مشترکید" (وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ).
باید عذاب این همنشین سوء را با عذابهاى دیگر براى همیشه ببینید «1».
و به این ترتیب امید آنها را در مورد جدایى از شیاطین براى همیشه مبدل به یاس مىکند و چه طاقتفرساست تحمل این همنشینى؟
صدر المتألهین شیرازی در کتاب مفاتیح الغیب نقل کرده است، که مردی میگفت: از پروردگار خود درخواست کردم تا محل و مکان شیطان را در دل آدمی به او نشان بدهد. پس به وقت خوابیدن و استراحت کردن، در خواب مردی را دیدیم که پیکرهاش مانند بلور است، به طوری که درون او از بیرون دیده میشد. خوب که به درون آن پیکرهی بلورین نگاه کردم، شیطان را دیدم که به صورت قورباغه ای با خرطومی باریک و دراز، بر روی شانه ی چپ او، میان گوش و دوشش نشسته، و خرطومش را از شانه چپ فرو برده و به قلب او رسانده، و او را وسوسه میکند. در این وضع، وقتی آن شخص در دل یاد خدا میکند و ذکر خدا را میگوید، آن قورباغه خود را عقب میکشد و میگریزد. و این تجسّم وجود شیطان، و اثر ذکر و یاد خدا در قلب، روح و جسم آدم، و از طرفی، غفلت از یاد خدا و دوری از ذکر خدا، باعث وسوسه و نفوذ شیطان در انسان است.